دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من 
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من
ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟
ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته‌ای دوست ، هوای گریه با من

*********

ای آشنا چه شد که تو بیگانه خو شدی؟
با مهرپیشگان ز چه رو کینه جو شدی؟
ما همچو غنچه یک دل و یک روی مانده‌ایم
با ما چرا چو لاله دو رنگ و دو رو شدی؟
نزدیک‌تر ز جان به تنم بودی ای دریغ
رفتی به قهر و دورتر از آرزو شدی
ای گل که لاف حسن زدی پیش آفتاب!
خشکید شبنم تو و بی‌آبرو شدی
ای چهره از غبار غمی زنگ داشتی
اشکی فشاند چشم من و ، شست و شو شدی
از گریه همچو غنچه گره در گلوی ماست
تا همچو گل به بزم کسان خنده رو شدی
سیمین! چه روزها که چو گرداب ، در فراق
پیچیدی از ملالت و در خود فرو شدی

***********

چرا رفتی، چرا؟ ـ من بی‌قرارم
به سر، سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟
نه هنگام گل و فصل بهارست؟
نه عاشق در بهاران بی قرارست؟
نگفتم با لبان بسته‌ی خویش
به تو راز درون خسته‌ی خویش؟
خروش از چشم من نشنید گوشت؟
نیاورد از خروشم در خروشت؟
اگر جانت ز جانم آگهی داشت
چرا بی‌تابیم را سهل انگاشت؟
کنار خانه‌ی ما کوهسارست
ز دیدار رقیبان برکنارست
چو شمع مهر خاموشی گزیند
شب اندر وی به آرامی نشیند
ز ماه و پرتو سیمینه‌ی او
حریری اوفتد بر سینه‌ی او
نسیمش مستی انگیزست و خوشبوست
پر از عطر شقایق‌های خودروست
بیا با هم شبی آنجا سر آریم
دمار از جان دوری‌ها برآریم
خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
دل دیوانه را دیوانه‌تر کن
مرا از هر دو عالم بی‌خبر کن
بیا! دنیا دو روزی بیشتر نیست
پی ِ فرداش فردای دگر نیست
بیا... اما نه، خوبان خود پرستند
به بندِ مهر، کمتر پای بستند
اگر یک دم شرابی می‌چشانند
خمارآلوده عمری می‌نشانند
درین شهر آزمودم من بسی را
ندیدم باوفا زآنان کسی را
تو هم هر چند مهر بی غروبی
به بی‌مهری گواهت این که خوبی
گذشتم من ز سودای وصالت
مرا تنها رها کن با خیالت