نکند
گفتم ای دل ، نَروی ؟
خار شوی ، زار شوی
بر سرِ آن دار شوی
بی بَر و بی بار شوی
نکند دام نهد ؟
خام شوی ، رام شوی ؟
نَپَری جَلد شوی ،
بی پر و بی بال شوی ؟
نکند جام دهد ؟
کام دهد ، از لب خود وام دهد ؟
در بَرَت ساز زند ، رقص کند ،
کافر و بی عار شوی ؟
نکند مست شوی؟
فارغ از این هست شوی ؟
بعد آن کور شوی،
کَر شوی ، شاعر و بیمار شوی ؟
نکنَد دل نَکَنی ،
دل بِکَنَد ،
بهرِ تو دل دل نکُند ؟
برود در برِ یار دگری ،
صبح که بیدار شوی ؟
+ نوشته شده در ۱۴۰۳/۰۶/۲۰ ساعت ۹:۵ ب.ظ توسط محسن حیدری
|