امروز تو جمعی بودم که در مورد فیلم 300 و وحشی‌گری خشیارشا و به آتش کشیدن آتن حرف میزدن. واقعا از این حرف ها دلم گرفت. نمیخوام از به آتش کشیدن آتن و اقدام خشیارشا دفاع کنم و آنرا پیروزی بنامم ولی خشیارشا از آن دسته بدبیاران تاریخ شد که هنوز از تیرباران رهایی نیافته.

یادمان باشد که تاریخ را فاتحان می‌نویسند و بعد از به آتش کشیدن و ویرانی پارسه و پاسارگاد توسط اسکندر، دوازده هزار پوستی که دربرگیرنده تاریخ ایران بود و در شهر پارسه نگهداری میشد نابود شد. پس از آن میدانی باز برای تاریخ نگاری به روش های دیگر شد که هر خواستند نگاشتند. مانند هرودوت که اولین تاریخ نگار یونانی و پدر تاریخ بود و گزارشی طولانی از جنگ‌های یونان و ایران را نگاشت.

باید توجه کنیم که خشیارشا آتن را کاملا ویران نکرد ولی اسکندر حدود صد و پنجاه سال بعد پارسه را که از زیباترین و باشکوه ترین شهر دنیا بود را کاملا ویران و غارت کرد و همه مردم را از تیغ گذراند اما همچنان از خشیارشا بد می‌گویند و از اسکندر تعریف می‌کنند. حتی امروزه مردان بیشماری در ایران اسکندر نامیده می‌شوند و اسکندر پس از گذشت چند سده، سیمایی پیامبرگونه می یابد و در اسکندر نامه های ایرانی ستایش می‌شود.

در یونان اسامی دلیران ثبت شد و در تاریخ ماند ولی در ایران، تاریخ فراموش شد و هنوز با فیلمی مثل 300 تاریخ را تحریف می‌کنند. شگفتا از آنکه هنوز هم ایرانیان به هنگام پشتیبانی از هم می‌گویند همچون سد سکندر پشت هم ایستاده اند.

باید بدانیم و بنویسیم که ایرانیان برای آنکه در هنگام یورش خارجیان از حرکت آنان به سمت بالای رودخانه دجله و فرات جلوگیری کنند، بر روی آن ها سدهایی ساخته بودند ولی اسکندر وقتی به آنها رسید، تا آنجا که می‌توانست آنها را ویران کرد.

یادمان باشد نوک هیچ پیکان و نیزه ای به بلند پروازی قلم نخواهد رسید...