‏با توجه به تجربه من، بدترین خیانتی که سینما و تلویزیون و حتی کتاب‌ها در ‌حق ما کردن اینه که این توهم رو بهمون دادن که زندگیمون داستان منحصر به فردی داره و ما شخصیت اصلی اون هستیم. درحالی که در واقعیت زندگی هر کدوم از ما یه مشت نمونه‌‌ی تصادفیه از یه مشت توزیع آماری که بهشون محکوم هستیم. در واقع این فکر که وسط اینهمه فاکتور تصادفی همچنان ما مسئول و کنترل‌کننده‌ی مسیر زندگیمون هستیم خیلی خودمهم‌ پندارانه و مغرورانه‌ست و از روی ترسمون از رندوم بودن زندگی شکل گرفته. اینکه می‌تونیم موثر باشیم بهمون این امید و آرامش واهی رو میده که میتونیم آینده رو شکل بدیم.