آیا به چشم زخم اعتقاد دارید؟

چرا فکر میکنیم بعضی آدمها می‌تونن ما را چشم بزنن و چرا معمولا به محض اینکه بهترین اتفاق زندگی مان میفتد با یک اتفاق بد همه چیز به روز گند اول بر می‌گردد؟

چرا درست یک هفته بعد از اینکه ۷ گل برای تیمتان می‌زنید بدترین بازی عمرتان را انجام می‌دید؟

دنیل کانمن روانشناس و برنده جایزه نوبل اقتصاد توضیح بسیار جالبی برای چشم زخم داره.

او برای چشم خوردن های ما یک دلیل کاملا ریاضی داره:

بازگشت به میانگین

امتیاز و موفقیت های ما هرچه بزرگتر و غیرمنتظره تر باشن باید انتظار پسرفت و چشم خوردن های بیشتری هم در آینده داشته باشیم چون امتیاز بسیار خوب ممکنه نتیجه روزی سرشار از شانس باشه نه لیاقت و استعداد ما برای آن امتیاز.

اگر بعد از هر عکس دونفره عاشقانه ای که با همسرتان در اینستاگرام می‌گذارید با هم دعوای مفصلی میکنید به این دلیل نیست که کسی چشمتان کرده بلکه به این علت است که بعد از یک روز عاشقانه ی نادر و عکس دونفره کمیاب و زیبا به همان زندگی سگی همیشگی و مطابق میانگینتان برگشته اید ولی چون معتاد دلیل تراشی هستید تقصیر بازگشت به میانگین را به گردن آنهایی می ندازید که از هر خوشبختی و موفقیت شما با غبطه و البته با صدای بلند یاد میکنن و البته این دلیل نمی‌شه که با خیال راحت به انتشار موفقیت ها و خوشبختی هایتان در اینستاگرام ادامه بدید چون حتی اگر چشم زخم وجود نداشته باشه حسود همه جا هست.

اگر فکر می‌کنید حسادت قدیمی شده و مال قصه سیندرلا ست کاملا در اشتباهید زیرا حسادت یکی از بزرگترین و مخرب ترین نیروهای جامعه بخصوص جوامعیست که در آنها منابع ثروت و راههای پیشرفت به شدت محدود و معدودند.

به وضعیت سیاست در ایران چه در میان حاکمان و چه اوپوزسیون نگاه کنین

هر کس محبوب‌تر یا بالاتر حسودتر و فحش خورتر.

اصلا به انقلاب ۵۷ نگاه کنید. چه چیزی بیش از همه باعث خشم طبقه کم برخوردار جامعه و انتقام گیری آنها از طبقه مرفه و موفق و مدرن جامعه با انقلاب و برهم زدن نظم قبلی شد؟

چرا محافظه کارترین قشر جامعه حاضر شد پرخطرترین راه تغییر یعنی انقلاب را انتخاب کنه؟

در مناظره ای مدافع لایحه حجاب در پاسخ به طرف مخالف از صحنه ی به قول خودش فاجعه باری میگفت که در خیابان از بوسه یک دختر و پسر دیده بود و بیشترین حسی که در او دیده میشد نه غیرت بلکه حسادت بود.

آیا یکی از علل انقلاب بجز تئوری پیچیده توطئه، انفجار حسادت وحسرت قشری که لذت بردن دیگران را می‌دیدند و نمیتونستند و حسرت می کشیدند و تاب نمی آوردند نبود؟

چرا بیشترین سخت گیری انقلابی به جای مبارزه با دروغ و رشوه بر سبک زندگی دختران و پسران خوشحال و ظاهرا خوشبختی اعمال شد که راهها و امکانات بیشتری برای خوشی داشتن.

آلن دوباتن در مصاحبه ای میگفت حسادت یکی از تعیین کننده ترین فاکتورهاییست که آینده ادمها را شکل می‌ده و داستان این حسادت از کوچکترین واحد جامعه یعنی خانواده آغاز میشه.

بچه ی یک جوشکار احتمال کمتری داره استاد دانشگاه بشه نه چون استعدادش را نداره بلکه به این دلیل که پیشرفت اون میتونه مقدمه طرد شدن ازطرف پدرو برادران تحصیل نکرده وحسودش باشه.

همه سخت گیری مادرها نسبت به دخترشان بخاطرنگرانی از آینده دختر نیست بلکه به سبب حسادت نسبت به گذشته سخت خودشان هم هست.سلبریتی ها بیشتر طلاق میگیرن نه فقط چون چشم و گوششان میجنبه بلکه چون از حسادتهای همسرانشان کلافه می‌شن.

سالهاست هرجایی که از دوست و عزیزی کم لطفی میبینم برای پیدا کردن علتش اول از همه به سراغ پرونده حسادت میرم و تقریبا همیشه موفق میشم و حسادت بیش از همه در بستر کمبود رشد می‌کنه.

میگویند قبیله های فقیر آفریقایی بیش از اینکه برای باران آمدن دهکده خودشان به جادوگرها پول بدن برای باران نیامدن در دهکده همسایه پول خرج میکنن.

شاید به همین دلیله که درکشورهای ثروتمند مردم بدون بغض و حسد به پولدارترین آدمها رای میدن نه به کسانی که قسم حضرت عباس بخورن که بعد از ۴۰ سال وزیر و وکیل بودن در یخچالشان چیزی پیدا نمیشه.

من از نمایش خوشبختی هایم میترسم نه چون به چشم زخم اعتقاد دارم بلکه چون باور دارم در جامعه کم چیز و هر روز ناچیز تر شده ی ما نمایش خوشبختی کار خطرناکیست